یک فنجان چای مهمان من...
HI,...Welcome to my blog,my friends

عجب رسمیه رسم زمونه خونه مون عیدا پر مهمونه

می رن مهمونا از اونا فقط آشغال میوه به جا می مونه!

کجاست اون کیوی؟چی شدنارنگی؟ کجا رفت اون موز؟!خدا می دونه!

جعبه خالی شیرینی هنوز گوشه ی طاقچه پیش گلدونه

عطرش پیچیده تا آشپزخونه شیرینیش کجاست؟خدا می دونه

میرن مهمونا از اونا فقط جعبه ی خالی به جا می مونه!

از بس خونه رو به هم می ریزن آدم مثل اسب(!)تو گل می مونه

یکی نیست بگه خداوکیلی جای پوست پسته توی قندونه؟!

قند نصفه ی عموجون هنوز خیس و لهیده ته فنجونه

حالا خداییش قندش مهم نیست کنار اون قند نصف دندونه!

می رن مهمونا از اونا فقط نصفه ی دندون به جا می مونه!!

پسته خندون، بادوم شیرین فندوق در باز، مال مهمونه

پرسید زیر لب یکی با حسرت: که از این آجیل، به غیر از تخمه،

واسه ما بعدها چی چی می مونه؟ 



           
جمعه 9 فروردين 1392برچسب:, :: 10:6
ROYA

 

وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست

ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست

در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست

بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست

عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست

وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد


پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست … 



           
چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:, :: 12:51
ROYA

 



           
چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:, :: 12:39
ROYA

یه سوالی دارم من

به بچه جوجه تیغی چی میگن آیا !؟ جوجه ی جوجه تیغی !؟

یه سوال دیگه هم دارم ، اینا رو چه جوری مامانش نوازش میکنه !؟ 



           
چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:, :: 12:33
ROYA

سلام دوستان عزیز سال نوتون مبارک ممنونم از لطف همگیتون نسبت بمن.

لطفا برای تبادل لینک در بخش نظرات آدرس وبتونو بذارید چون برای برخی از شماها با کلیک روی واژه وب ، وبلاگ باز نمیشه ...

بازم ممنونم

رؤیا... 



           
چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:, :: 9:55
ROYA

 

 


 



           
چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:, :: 9:23
ROYA

این قانون همان قانون جذب است!
هر چیزی که وارد زندگی ات می شود خودت آن را به درون زندگی ات جذب می کنی و آن چیز به خاطر تصویرهای ذهنی ات به طرفت جذب می شود . این تصاویر همان افکار تو هستند. به هر چیزی که فکر می کنی به طرفت جذب می شود."


شاعرهایی مانند ویلیام شکسپیر، رابرت براونینگ، ویلیام بلیک این قانون را در اشعارشان سروده اند.
متفکران بزرگی مانند سقراط، افلاطون، رالف والدو امرسون، فیثاغورث، سر فرانسیس بیکن، سر ایزاک نیوتون، یوهان ولفگانگ فون گوته، ویکتور هوگو با نوشته ها و تعالیم شان آن را با مردم در میان گذاشته اند. نام آن ها جاودان شده و به صورت افسانه، قرن ها باقی مانده است.
مذاهبی مانند هندوییسم، سنت هرمسی، بودایی، یهود، مسیحیت و اسلام و تمدن هایی مانند بابل و مصر باستان این قانون را از طریق نوشته ها و داستانهای شان در اختیار مردم گذاشته اند. در تمام دوران ها این قانون به شکل های مختلف در نوشته های قدیمی ثبت شده است. در 3000 سال قبلا از میلاد مسیح این راز را بر روی سنگ حک کرده اند.
این قانون از آغاز زندگی وجود داشته است.


باب پراکتور:


"فکر می کنی چرا درآمد 1درصد از جمعیت حدود 96 درصد از تمام پولی است همه مردم به دست می آورند؟ آیا فکر می کنی این مسئله تصادفی است؟ نه، برنامه ریزی شده است. این افراد چیزی را می دانند.آن ها این راز را می دانند و حالا تو هم با راز آشنا می شوی. "


افرادی که ثروت را به زندگی شان جذب کرده اند به صورت خودآگاه یا نا خودآگاه از راز استفاده کرده اند .آن ها به فراوانی و ثروت فکر می کنند و اجازه نمی دهند هیچ فکری که با فراوانی و ثروت در تضاد باشد در ذهن شان ریشه بدواند. افکار حاکم بر ذهن آن ها همه در ارتباط با ثروت است . آن ها ثروت را می شناسند و جز این فکر دیگری در ذهن شان وجود ندارد. چه از این موضوع آگاه باشند یا نباشند افکار غالب ذهن شان که مربوط به ثروت است ثروت را به طرف شان جذب می کند. دلیل ثروتمند شدن آن ها فعال شدن قانون جذب است.

هر چیزی شبیه خودش را جذب می کند



جان آساراف:


"ساده ترین شکلی که قانون جذب را برای خودم تجسم می کنم این است که خودم را یک آهن ربا تصور می کنم : همان طور که آهن ربا آهن را جذب می کند ،من هم شبیه افکار خودم را به طرف خودم جذب می کنم."


تو قوی ترین آهنربا در این دنیا هستی. تو یک قدرت مغناطیسی درونی داری که از هر چیز دیگری در این دنیا (دنیای جسمانی) قوی تر است و این نیروی بی انتهای مغناطیسی از افکار تو منتشر می شود.


قانون جذب می گوید هر چیزی مثل خودش را جذب می کند. همین طور وقتی تو فکر می کنی، افکاری شبیه خودت را جذب می کنی.
زندگی تو در حال حاضر انعکاس افکار گذشته توست این افکار مواردی را که خیلی مهم می دانسته ای و نیز چیزهایی که آنها را زیاد هم مهم به حساب نمی آوردی شامل می شود. از زندگیت به راحتی می شود دید که افکار غالب تو در هر جنبه ای چه بوده اند، چون این همان افکاری است که آنها را تجربه کرده ای. تا به حال که این طور بوده است! حالا که داری راز را یاد می گیری می توانی همه چیز را (به اذن خدا) عوض کنی.
افکار مانند فرکانس عمل می کنند وقتی روی یک فکر متمرکز هستی، تمام چیز هایی را که روی آن فرکانس قرار دارند جذب خواهی نمود.
باب پراکتور:


"خودت را تجسم کن که در وفور نعمت زندگی می کنی، در نتیجه وفور نعمت را به طرف خودت جذب می کنی. این روش همیشه و در مورد هر شخصی جواب می دهد."


وقتی خودت را ببینی که در وفور نعمت زندگی می کنی، از طریق قانون جذب با قدرت و آگاهانه شکل زندگیت را تعیین می کنی. به همین راحتی است. در این صورت به این سوال بدیهی مواجه می شویم: "پس چرا همه مردم آنطور که دلشان می خواهند و آرزو می کنند، نمیتوانند زندگی کنند؟"


جان اسارف:

"مسئله اینجاست که بیشتر مردم به چیز هایی فکر می کنند که نمی خواهند و تعجب می کنند که چرا این چیز ها مدام در زندگی شان پیدا می شوند."


تنها دلیل اینکه مردم به چیز هایی که می خواهند نمی رسند این است که بیشتر به چیز هایی فکر می کنند که نمی خواهند تا چیز هایی که می خواهند. به افکارت توجه کن و به جمله هایی که می گویی گوش کن، قانون جذب همیشه افکار تو را عملی می کند، خواه مثبت و خواه منفی. قانون جذب مسلم است و اشتباه نمی کند.


وقتی افکارت را روی چیز هایی که می خواهی متمرکز می کنی و با تمام اراده روی آنها تمرکز می کنی و در حالت تمرکز باقی می مانی، در این لحظه با قوی ترین نیروی دنیا آنها را جذب می کنی. قانون جذب کلمه هایی مثل نمی خواهم، نه، یا هیچ یا هر کلمه منفی دیگر را به حساب نمی آورد. بنابر این وقتی این کلمات منفی را به زبان می آوری، قانون جذب معادل داخل دابل کوتیشن آنها را می فهمد و انجام می دهد.

نمی خواهم چیزی روی لباسم بریزم و کثیفش کنم."می خواهم روی لباسم چیز بریزم و کثیفش کنم "
نمی خواهم موی سرم بد کوتاه شود."می خواهم موی سرم بد کوتاه شود "
نمی خواهم دیر برسم.
"می خواهم دیر برسم "
نمی خواهم رفتار اون با من بی ادبانه باشه.
" می خواهم رفتار اون و آدمای دیگه با من بی ادبانه باشه "
نمی خواهم در رستوران جای ما رو به مشتری دیگه بده.
"می خواهم همیشه رستوران ها جای مار رو به بقیه بدن "
نمی خواهم آنفولانزا بگیرم.
"می خواهم آنفولانزا و بیماری های دیگه بگیرم "
با من اینطور حرف نزن.
"دوست دارم با من همین طوری حرف بزنی "


قانون جذب به تو همان چیزی را می دهد که به آن فکر می کنی. همین و بس.


باب پراکتور:


"قانون جذب همیشه عمل می کند، چه آن را باور داشته باشی یا نداشته باشی، چه آن را بفهمی یا نفهمی."


تنها دانستن این قانون آن را فعال نمی کند. قانون جذب همیشه در زندگی تو و هر کس دیگری در سرتاسر تاریخ مؤثر بوده است. وقتی از این قانون بزرگ باخبر می شوی، متوجه می شوی که به طور باور نکردنی قوی هستی و می توانی با فکر کردن، آن زندگی که می خواهی برای خودت بسازی.

چه این را تشخیص بدهیم یا ندهیم بیشتر اوقات مشغول فکر کردن هستیم. وقتی با کسی صحبت می کنی یا گوش می دهی، داری فکر می کنی. وقتی روزنامه می خوانی یا تلویزیون تماشا می کنی، داری فکر می کنی، وقتی خاطرات گذشته را مرور می کنی، داری فکر می کنی، وقتی به مسئله ای که به آینده ات مربوط می شود، می پردازی داری فکر می کنی. وقتی رانندگی می کنی داری فکر می کنی. وقتی صبح برای رفتن سر کار آماده می شوی داری فکر می کنی. برای بسیاری از ما تنها موقعی که فکر نمی کنیم، زمانی است که خواب هستیم. اما نیروی جذب روی آخرین افکاری قبل از خوابیدن داشته ایم عمل می کنند. کاری کن که آخرین افکارت قبل از خوابیدن افکار خوبی باشند.

زندگی تو در دست خودت است. بدون در نظر گرفتن اینکه الآن کجا هستی و تا به حال چه اتفاقاتی در زندگی ات اتفاق افتاده است می توانی آگاهانه فکر هایت را انتخاب کنی و زندگی ات را تغییر بدهی. چیزی به اسم موقعیت غیر قابل تغییر وجود ندارد. تو می توانی تک تک شرایط زندگی ات را تغییر بدهی!

چه در گذشته نسبت به افکارت آگاه بوده ای یا نبوده ای، حالا داری از آنها آگاه می شوی. درست همین الان با دانستن راز از خواب عمیق بیدار و متوجه افکارت شده ای. حالا که راز را می دانی از دانش، قانون و قدرتی که به واسطه افکارت داری با خبر می شوی.

چیزی نیست که قانون جذب شامل آن نشود. زندگی تو آیینه افکاری است که دائم در ذهن داری. تمام موجودات زنده روی کره زمین از طریق قانون جذب عمل می کنند. تفاوت انسان با سایر موجودات در این است که او ذهنی دارد که دارای قدرت تشخیص است. انسان می تواند از اراده اش برای انتخاب فکر هایش استفاده کند. انسان دارای قدرت تفکر با قصد قبلی و ساختن تمام زندگی با فکرش است.


مایکل بنارد بک ویت:

مؤسس مرکز جهانی معنوی اگیپ


"اغلب وقتی مردم، تازه شروع به درک این راز می کنند و به افکارشان دقت می کنند، از افکار منفی زیادی که در سر دارند به وحشت می افتند. این افراد باید بدانند که از لحاظ علمی ثابت شده که یک فکر مثبت صدها مرتبه قوی تر از یک فکر منفی است. دانستن این نکته تا حد زیادی نگرانی آنها را بر طرف می کند 



           
چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:, :: 9:18
ROYA

ســـــلامتی اونـــایی کـــه مـــوقـــع خـــرج کـــردن

واســـه رفـــیق و عـــشــقشــون…

پــــول واســـشون حـــکــم جـی اِل ایــکسو داره…

راحــــــت از جـــــیب درمـــیاد…!! 

0000000000000000000000000000000
0000000000000000000000000000000
0000000777770000000777770000000
0000077777777700077777777700000
0000777777777770777777777770000
0000777777777777777777777770000
7777770000سلامتی همه رفیقام00007777777
0000077777777777777777777700000
0000007777777777777777777000000
0000000077777777777777700000000
0000000000777777777770000000000
0000000000000777770000000000000

 



           
سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, :: 16:48
ROYA

 



           
سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, :: 16:45
ROYA

حالتون بهم نخوره !

ایشون فقط زرده رو از سفیده تخم مرغ جدا میکنن !

فقط حواسش نبوده سرما خورده

 



           
سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, :: 16:43
ROYA

 



           
سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, :: 16:41
ROYA

خدایا فقط یدونه از اینا میخوام !



           
سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, :: 16:38
ROYA

خدایا، تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم،‌ یکی از آن گریه های شیرین کودکیم را پس بده.

******

تنها شادی زندگی ام این است که هیچ کس نمیداند تا چه حد غمگینم.

******

همیشه سخت ترین جای ِ کار اینه که ، تظاهر کنی هیچی نشده..

******

این روزها زیادی ساکت شده ام، حرف هایم نمیدانم چرا به جای گلو، از چشم هایم بیرون می آیند.

******

اگـر میخواهیـد دروغـی نشنویـد

اصـرار زیـادی بـرای شنیـدن حقیقـت نکنیـد !

******

وفا را باید از نیلوفری آموخت که به دور هر شاخه ای که می پیچد، دور همان شاخه میمیرد...

******

سیگار هم کامش را که داد، زیر پا، له اش میکنیم...

******

ﺍﮐﺜﺮ ﺁﺩﻣﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ

ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﻣﺘﻨﻔﺮﻥ

ﻧﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻦ!!!

******



هر لحظه حرفی در ما زاده می شود، هر لحظه دردی سر بر میدارد و هر لحظه نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش میکند.این ها بر سینه می ریزند و راه فراری نمی یابند مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایش اش چه اندازه است؟

دکتر علی شریعتی 



           
سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, :: 16:36
ROYA

روزی شاگرد یه راهب پیر هندو از او خواست که واسش یه درس بیاد موندی بده . راهب از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره پیشش ، بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست اون آب رو سر بکشه . شاگرد فقط تونست یه جرعه کوچک از آب داخل لیوان رو بخوره ، اونم بزحمت .

استاد پرسید : " مزه اش چطور بود ؟ "

شاگرد پاسخ داد : " بد جوری شور و تنده ، اصلا نمیشه خوردش "

پیرهندو از شاگردش خواست یه مشت... نمک برداره و اونو همراهی کنه . رفتند تا رسیدن کنار دریاچه . استاد از او خواست تا نمکها رو داخل دریاچه بریزه ، بعد یه لیوان آب از دریاچه برداشت و داد دست شاگرد و ازش خواست اونو بنوشه . شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید .

استاد اینبارهم از او مزه آب داخل لیوان رو پرسید. شاگرد پاسخ داد : " کاملا معمولی بود . "

پیرهندو گفت : " رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشه همچون یه مشت نمکه و اما این روح و قدرت پذیرش انسانه که هر چه بزرگتر و وسیعتر بشه ، میتونه بار اون همه رنج و اندوه رو براحتی تحمل کنه ، بنابراین سعی کن یه دریا باشی تا یه لیوان آب . " 



           
دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:, :: 17:18
ROYA

 



           
یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:, :: 16:43
ROYA

اگر دلتون میخواد که ضریب هوشی خودتونو بسنجید , به سوالاتی که در ادامه ی این مطلب وجود دارد پاسخ دهید و خودتونو بسنجید , توجه داشته باشید که باید بدون مکث جواب بدید !

1)یک فروند هواپیما در مرز آمریکا و کانادا سقوط می‌کند. بازماندگان از سقوط را در کجا دفن می‌کنند؟

کانادا – آمریکا – هیچ‌کدام

۲)یک خروس در بام خانه‌ای که شیب دوطرفه دارد، تخم می‌گذارد. این تخم از کدام طرف می‌افتد؟

شمال – جنوب – هیچ‌کدام

۳)خانمی‌عاشق رنگ قرمز است و تمام وسایل‌ او به رنگ قرمز است. او در آپارتمانی یک طبقه که قرمزرنگ است، زندگی می‌کند. صندلی و میز او قرمزرنگ است.تمام دیوارها و سقف آپارتمان قرمزرنگ هستند. کفپوش آپارتمان و فرش‌ها نیز قرمزرنگ هستند.تلویزیون هم قرمز رنگ است. سریع پاسخ دهید که پله‌های آپارتمان چه رنگی هستند؟

قرمز – آبی – هیچ‌کدام

۴)پدر و پسری را که در حادثه رانندگی مجروح شده بودند، به بیمارستان می‌برند. پدر در راه بیمارستان فوت می‌کند ولی پسر را به اتاق عمل می‌برند. پس از مدتی دکتر می‌گوید من نمی‌توانم این شخص را عمل کنم، به علت اینکه او پسر من است. آیا به نظر شما این داستان می‌تواند صحت داشته باشد؟

آری – خیر – هیچ‌کدام

۵ )اگر چهار تخم‌مرغ، آرد، وانیل، شکر، نمک و بیکینگ پودر را با همدیگر مخلوط کنید، آیا کیک خواهید داشت؟

آری – خیر – هیچ‌کدام

۶)آیا می‌توانید از منزلتان بالاتر پرش کنید؟

آری – خیر – هیچ‌کدام

۷)یک کیلوگرم آهن چند گرم سنگین‌تر از یک کیلو گرم پنبه است؟

۱گرم – ۱۰۰گرم – هیچ‌کدام

۸ )مردی به طرف یک پلیس که در حال جریمه کردن اتومبیل بود، می‌رود و التماس می‌کند که پلیس جریمه نکند ولی آقای پلیس قبول نمی‌کند. به پلیس نه یک بار بلکه هشت بار بد دهنی می‌کند. جواب دهید که این مرد چند بار جریمه خواهد شد؟

۱ بار – ۸ بار – هیچ‌کدام

۹ )اگر تمام رنگ‌ها را با هم مخلوط کنید، آیا رنگین کمان خواهیم داشت؟

آری – خیر – هیچ‌کدام

۱۰)گرگی به بالای کوه می‌رود تا غرش شبانه‌اش را آغاز کند.چه مدت طول می‌کشد تا به بالای کوه برسد؟

دو‌شب – پنج‌شب – هیچ‌کدام

۱۱)اگر به‌طور اتفاقی وارد کودکستان دوران کودکی‌تان شوید، آیا قادر به خواندن نوشتن و انجام جدول ضرب خواهید بود؟

آری – خیر – هیچ‌کدام

۱۲)آیا امکان دارد یک نفر سریع‌تر از رودخانه می‌سی‌سی‌پی شنا کند؟

آری – خیر – هیچ‌کدام

۱۳)آقای بیل اسمیت و خانم ژانت اسمیت از هم طلاق می‌گیرند. پس از مدتی خانم ژانت اسم اولیه خود را پس می‌گیرد.با این حال، پس از پنج سال با اینکه هنوز از آقای بیل اسمیت طلاق گرفته است، دوباره خانم ژانت اسمیت می‌شود. آیا این قضیه امکان‌پذیر است؟

آری – خیر – هیچ‌کدام

۱۴)آقای جیم کوک مشکوک به قتل است ولی وقتی که پلیس از او سوال می‌کند که در موقع قتل کجا بوده است، آقای جیم می‌گوید در خانه مشغول تماشای سریال مورد علاقه‌ام بوده‌ام. حتی جزئیات سریال را برای پلیس شرح می‌دهد. آیا این موضوع ثابت می‌کندکه آقای جیم بی‌گناه است؟

آری – خیر – هیچ‌کدام

۱۵)یک شترمرغ تصمیم می‌گیرد که به وطنش بازگردد.چه موقع برای پرواز او به جنوب مناسب است؟

بهار – پاییز – هیچ‌کدام

۱۶)جمله بعدی صحت دارد.جمله قبلی غلط است.آیا این قضیه منطقی است؟

آری – خیر – هیچ‌کدام

۱۷)آیا امکان دارد که یک اختراع قدیمی‌قادر باشد که پشت دیوار را به ما نشان دهد؟

آری – خیر – هیچ‌کدام

۱۸)اگر بخواهید یک نامه به دوست‌تان بنویسید، ترجیح می‌دهید با شکم پر یا با شکم خالی بنویسید؟

 پر – خالی – هیچ‌کدام 

 

پاسخنامه

۱) هیچ کدام. بازماندگان که زنده هستند نیازی به دفن کردن ندارند.
۲) هیچ کدام.خروس که تخم نمی‌گذارد!
۳)هیچ کدام.آپارتمان یک طبقه که راه پله ندارد!
۴) آری. اگر این سوال را نتوانستید جواب دهید، وای بر شما.دکتر یک خانم جراح است یعنی این شخص مادر پسر است!
۵) خیر، شما پیش از اینکه کیک داشته باشید باید آن را بپزید !
۶) آری،.بپرید و ببینید که خانه شما چقدر می‌پرد!
۷) هیچ کدام. یک کیلوگرم آهن با یک کیلوگرم پنبه به طور دقیق برابر هستند.
۸) هیچ کدام. خودرو به آن مرد تعلق ندارد.
۹) خیر.رنگ خاکستری خواهید داشت.
۱۰) هیچ‌کدام. گرگ پیشتر بالای کوه است.
۱۱) آری، شما فقط از کودکستان دیدن می‌کنید و با همین شرایطی که الان دارید فقط وارد کودکستان شده‌اید.
۱۲) آری، چون که رودخانه‌ها که قادر به شنا کردن نیستند!
۱۳) آری ژانت با یک آقای دیگر که فامیل‌اش اسمیت بوده، ازدواج کرده است.
۱۴) خیر.چون که ممکن است این سریال تکراری باشد و او پیشتر این سریال را دیده باشد.
۱۵) هیچ کدام.شتر مرغ که قادر به پرواز نیست.
۱۶) هیچ کدام. چون که جملات متضاد هم هستند.
۱۷) آری.پنجره یک اختراع قدیمی‌است که به وسیله آن می‌توان پشت دیوار را مشاهده کرد!
۱۸) هیچ کدام.بهتر است که یک نامه عاشقانه را با قلم و کاغذ بنویسید و با شکم نمی‌توان نامه نوشت!


تفسیر آزمون

▪ اگر تعداد جواب‌های صحیح شما بین صفر تا ۵ بود، معنایش این است که شما به طرز وحشتناکی به جزئیات بی‌توجهید. حواستان کجاست؟

▪ اگر تعداد جواب‌های درست بین ۶ تا ۱۰ بود، نسبتاً بد نیست، اگرچه این نشان می‌دهد که چندان به جزییات توجه نمی‌کنید. شاید دارید به مسایلی توجه می‌کنید که بقیه به آنها توجه نمی‌کنند. خدا کند این‌طور باشد!

▪ اگر تعداد جواب‌های درست شما بین ۱۱ تا ۱۵ بود، بسیار خوب است. شما خوب به جزییات توجه می‌کنید. خدا خیرتان بدهد!

▪ اگر تعداد جواب‌های صحیح شما بین ۱۶ تا ۱۸ بود، یعنی شما یک پا شرلوک هولمز هستید. احسنت!



           
یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:, :: 16:38
ROYA

ای خدااااااااااااااا!

ببین قیافشو! 

بچه ها این پسره یا دختره؟!؟!؟!
یکی از دغدغه هایی زندگیم شده جواب این سؤال!



           
یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:, :: 16:32
ROYA

 

 

بازم دلم اونقد هواتو کرده که دلم میخواد بنویسم واست....

 هر چی بیشتر داد میزنم و صدات میکنم بیشتر احساس خفگی میکنم..

 هر چی بیشتر سعی میکنم خوشحال باشم بیشتر میفهمم که چقد دلم پر

  غمه..

 هر چی باهات حرف میزنم فک میکنم دیگه دلتنگ تو نیستم بیشتر دلم

 واست تنگ میشه...

 به خاطره هامون نگاه میکنم تا آرومتر بشم ولی بی تاب و بی تاب تر میشم

 صدایی که ازت ضبط کردم وقتی تو خواب و بیداری بودی یادته؟ .... میذارم و

 باهاش حرف میزنم...

 داره بارون میاد ... شدید .... چقد دلم میخوادت...

میدونی....

 خیلی وقته دیگه خودم نیستم .... از همون موقع که روز و شب موبایلم

  کناربود ... نگاهم ....

 بهش بود تا شاید اس ام اس از تو بیاد ... یادته؟

 هر روز خوابتو میبینم .... به خودم میگم کمتر دوست دارم ولی 

 خودم میدونم که دروغ میگم...

 کاش کنارم بودی

 دوستت دارم...



           
یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:, :: 2:24
ROYA

 

 

در گلوی من

 

ابر کوچکیست

 

می شود مرا بغل کنی؟

 

قول می دهم

 

گریه کم کنم...

 

 



           
یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:, :: 1:59
ROYA

 

 

توزندگی تنها کسی که همیشه همرات هستو

هیچ وقت تنهات نمیذاره خداست

زندگی بدون عشق نمیشه و سخت میگذره

امیدوارم همه بهترین عشقشونو پیدا کننو فقط با اون باشن...

من تووبلاگم خیلی آروم میگیرم امیدوارم شماهم درک کنید حرفامو ...

و اونیم که باید بدونه حرفامو درک کنه!!!

التماس دعا... رؤیا

 

 



           
یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:, :: 1:52
ROYA

 

 

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. 

 نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید

 بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.

 مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید. موعد عروسی فرا رسید. 

 زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود

 مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.

 

  20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.

 

 همه تعجب کردند. مرد گفت: "من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم".

 

 

 

 

 



           
یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:, :: 1:20
ROYA


 

 

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت 


نمی توان گفت

و حتی نمیتوان سرود


با تو بودن قصه شیرینی است

به وسعت تلخی تنهایی


و داشتن تو فانوسی

به روشنایی هر چه تاریکی
و...و

من همچون غربت زده ای

در اغوش بی کران دریای بی کسی


به انتظار ساحل نگاهت می نشینم

و می مانم تا ابد


وتا وقتی که شبنم زلال احساست

 زنگار غم را از وجودم بشوید ...

دوستدار شما دوستان... رؤیا



           
شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, :: 16:39
ROYA

 

 

بُگذار زمانــه از حِسادت بـترکـد

انگــشتان ِ مـن

چــه بــه انـگشـتان ِ " تــو " مـی آیند . . .

 

 

 

تمام “امن یجیب” های دلم را
گره زده ام به کلماتت
و روانه‌ی آسمان کرده ام
.
خاتون ِ خوب ِ خواب و خاطره!
من مطمئنم
خدا تو را برای دلم نگه میدارد

 



           
شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, :: 16:32
ROYA



 

وقتی دلمو شکستی حس کردم بیشتر دوستت دارم

چون حالا دلم چندین تیکه داشت که هر کدوم جداگونه دوستت داشت

 

 

 



           
شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, :: 16:30
ROYA

ا 

تصور کنید به تازگی وارد یک کشور بیگانه شده اید. هیچ کس در آن جا به زبان شما
صحبت نمی کند، اما شما نگران نیستید، زیرا مجهز و مهیا هستید. کتابچه ی راهنمایی
دارید که به شما می گوید، چگونه با آن ها صحبت کنید. به محض این که از هواپیما
پیاده می شوید، با توجه به اطلاعات داده شده در کتابچه ی راهنما، شروع به برقراری
ارتباط می نمایید، اما کسی که با او حرف می زنید، طوری به شما نگاه می کند که گویی
دیوانه اید! به شخص دیگری نگاه می اندازید و یک بار دیگر امتحان می کنید. این بار
عبارت دیگری را بر می گزینید، عبارتی که کتاب ادعا می کند معنای دوستانه ای دارد.
این بار آن شخص عصبانی شده، پر واضح است که بسیار به او برخورده و احساس می کند و
او بی احترامی کرده اید و سر شما داد می زند. این جاست که وحشت می کنید و دیوانه
وار به دنبال جمله ای می گردید تا تقاضای کمک کنید. جمله ی دیگری پیدا می کنید و به
مردی که کنار خیابان ایستاده است می گویید. او از خنده منفجر می شود.
در حالی که سرش را تکان می دهد، به شما پشت کرده و دور می شود. این جاست که متوجه
این حقیقت دردناک می شوید که کتابتان به درد نمی خورد. پر واضح است که برای این
کشور نوشته نشده، چرا که هیچ یک از مردم آن جا حتی یک کلمه از آن را درست نمی
فهمند.
این داستان، یأس، سرخوردگی ای را به تصویر می کشد که ما زن ها در طول اعصار و در
تلاش برای برقراری ارتباط با مردها زندگیمان، همواره با آن روبرو بوده ایم. ما به
زبانی با مردها صحبت می کنیم که یک کلمه از آن را هم نمی فهمند. آیا برای شما پیش
آمده با یک زن، مکالمه ای کاملاً لذت بخش و ارضاء کننده داشته باشید و آرزو کرده
باشید که ای کاش مردتان نیز صحبت های شما را به همین خوبی می فهمید، تا می توانستید
با او احساس خوشخبتی کنید؟
این مقاله از کتاب را به این منظور نوشته ام که مانند کتابچه ی راهنمایی باشد، زیرا
که شما در برقراری ارتباط با مردها به آن نیاز دارید. این مقاله محتوی رازهایی است
درباره ی نحوه ی تفکر، گوش دادن، ابراز افکار و احساسات مردها که اتفاقاً در زندگی
خودم بسیار با ارزش و مفید بوده است و می دانم که در زندگی شما نیز تأثیر خوبی
خواهد داشت.
سه راز درباره ی برقرای ارتباط با مردها:
۱-اشتباه هایی که زن ها به واسطه ی عدم درک و برداشت صحیح از این
عادت های ارتباطی مرتکب می شوند.
۲-واکنش مردها در قبال این اشتباه های زن ها.
۳-راه حل هایی برای گشودن راز ها و روش های جدیدی ازارتباط.
مطالعه ی این سه راز و به کار بردن این راه حل ها در ارتقاء و بهبود سطح روابط شما
با مردها اثراتی فوری خواهند داشت.

راز ارتباطی شماره ی ۱:

مردها هنگامی بهتر ارتباط برقرار می کنند که بتوانند روی مکالمه خود با شما تمرکز
کنند.
می دانید که مردها هدف دارتر هستند وهنگامی احساس و عملکرد بهتری دارند که از قبل
حدود و ثغور مکالمه را بشناسند و اطلاعات کافی را در دست داشته باشند.بدین ترتیب،
احساس می کنند روی هر مورد رفتاری کنترل کافی دارند.به همین دلیل نیازمندند به
هنگام صحبت و گفتگو با شما تمرکز کافی داشته باشند.آنان دوست دارند، بدانند هدف از
این صحبت چیست و این که از آن چه می خواهید این باعث می شود هنگامی که با شما صحبت
می کنند، بدانند چکار می کنند.

اشتباه هایی که زن ها مرتکب می شوند

در خواست های ما زن ها به کرات واضح نیست، نبوده و گنگ و مبهم هستند. به عنوان مثال
می گوییم:
•«بیا با هم صحبت کنیم.»
•«عزیزم، فکر می کنم ما باید راجع به رابطه مان صحبت کنیم.»
•«بیا کمک کن، ببینم شغلم را باید چکار کنم.»
چنین در خواست هایی بسیار گنگ و مبهم هستند و حالت های متفاوتی را می توان برای
مفهوم آن ها در نظر گرفت. این در خواست هیچ جهت خاصی را به همسر شما ارائه نمی دهند
و حدود خاصی که گفتگو، باید در چهار چوب آن صورت بگیرد را نیز نمی رسانند. این حالت
مردها را معذب می کند. گویی که می بایست حتماً آن چه را که از آن ها می خواهید (و
نمی دانند که چیست) به شما بدهند و باید هم درک نمایند خواسته ی واقعی شما چیست و
آن را نیز برآورده کنند!
در این گونه موارد، مرد احساس می کند، روی هیچ موردی کنترل ندارد و احساس اجبار و
فشار می کند، اما قوانین بازی را هم نمی داند و این برایش ناامنی و عدم اطمینان به
همراه می آورد؛ اما زن ها این مشکل را ندارند. این بدان علت است که:
زن ها «فرآیند مدار»هستند و می بایست حتماً به نتیجه ای برسند.
دو زن می توانند به راحتی بنشینند و بگویند:«بیا با هم حرف بزنیم.» و اصلاً ناراحت
نمی شوند، اگر ندانند راجع به چه موضوعی می خواهند صحبت کنند یا که هدف از صحبت
چیست آن ها از فرآیند ابراز کردن خودشان لذت می برند، اما از نظر بسیاری از مردها،
این فقدان ساختار، بسیار نگران کننده و آزار دهنده می باشد.

واکنش مردها

ممکن است همسرتان علاقه ای به تعقیب این نوع گفتگو ها از خود نشان ندهد؛ ممکن است
در مقابل صحبت کردن با شما، از خود مقاومت نشان دهد؛ ممکن است در تلاش برای منصرف
کردن شما از ادامه ی مکالمه، با شما مشاجره کند؛ این امکان وجود دارد که صحبت کردن
با شما را مرتباً به تعویق بیاندازد، ممکن است چنین فکر کند که «حواس پرت»هستید و
نمی دانید چه می خواهید بگویید و زیاد جدی به صحبت هایتان گوش ندهد.

راه حل:

۱-هنگامی که می خواهید با نامزد یا همسر خود به صحبت بنشینید، به او «خط»بدهید و
بگویید: می خواهید راجع به چه موضوعی با او صحبت کنید، به چه نتیجه ای برسید و این
که چه انتظاری از او دارید. به عنوان نمونه:
•«عزیزم، بیا امشب کمی با هم صحبت کنیم.از هفته ی پیش که مادرت به دیدن ما آمد،
اصلاً با هم صحبت نکردیم. چرا به من نمی گی نظرت راجع به آمدن مادرت چی بود؟ بعداً
من هم نظرم را بهت می گم. با این کار یک بار دیگه که به دیدن مان بیاد، می تونیم
رفتار بهتری داشته باشیم.»
•«جیم، می خوام راجع به رابطه خودمان باهات صحبت کنم. شش ماهه که ما نامزد شدیم و
فکر می کنم وقتش رسیده که نکات قوت و ضعف رابطه مون را ارزیابی کنیم. فکر می کنم از
این راه می تونم، احساس امنیت بیشتری داشته باشم و بفهمم که توی کدام یک از زمینه
ها نیاز به تلاش بیشتری داریم.»
•«هری، می خوام به من کمک کنی، بفهمم چه طوری می تونم با رئیسم کنار بیام.این اواخر
خیلی اضافه کاری کردم. یواش یواش از این کار خسته شدم. نمی دونم چطوری این موضوع را
با او در میون بذارم.فکر کردم اگه نظر مرد دیگه ای را هم بدونم، می تونم تصمیم بهتر
و عاقلانه تری بگیرم.»
در هر یک از نمونه های فوق، زن ها به شوهران خود نقطه ی تمرکز مشخص و واضحی را
ارائه داده اند. به جای آن که بگویید: «بیا راجع به آمدن مادرت صحبت کنیم.» یا «بیا
راجع به رابطه مان صحبت کنیم.»، یا «در رابطه با شغلم به کمک احتیاج دارم.»
در این جا مرد، هدف از مکالمه را می داند و احساس آرامش بیشتری خواهد کرد.
۲-از شوهر خود بپرسید. سؤال کردن از همسرتان به مکالمه شکل داده و به او کمک می
کند، تا ساختار واضحی را برای آن در ذهن خود ترسیم کند. هرچه پرسش های شما خصوصی تر
باشند، بهتر است.
روش اشتباه: کار چطور پیش رفت؟
نامزد یا همسرتان در مقابل این سؤال، خلاصه ترین پاسخ ممکن را انتخاب می کند:
نظیر:«بد نبود.»
روش درست: «عزیزم، پروژه ی جدید که داری چطوری پیش می ره؟ به همون سختی که فکر می
کردی؟»
روش اشتباه: «جیم، فکر می کنم باید راجع به رابطه مون باهات صحبت
کنم.»
در این جا جیم احساس خواهد کرد که او را زیر «ذره بین» گذاشته اید و احتمالاً جواب
خواهد داد: «چرا؟ مگه اتفاق خاصی افتاد؟» احساس خواهد کرد که می خواهید از او
بازجویی کنید و سپس او را محکوم نمایید.
روش درست: «جیم: فکر می کنم می باست راجع به رابطه مون صحبت کنیم. شش ماهه که نامزد
شدیم. فکر می کنی نقاط قوت و ضعف رابطه ی ما چیه؟ دوست داری رابطه مون به چه سمتی
ادامه پیدا کنه؟»
روش نادرست: «هری، در رابطه با رئیسم به کمکت احتیاج دارم.» هری احساس خواهد کرد از
او می خواهید تا مشکلتان را حل کند و سریعاً احساس بدی خواهد کرد.
روش درست:«هری، با رئیسم مشکلی پیدا کردم (مشکل را برای او توضیح دهید.) فکر می کنی
می بایست مقابلش بایستم یا با ارشدم صحبت کنم؟ اگه تو جای من بودی چکار می کردی؟»
۳- از خط دادن به او، به عنوان روشی برای مطالبه خواسته های خود استفاده نکرده، رک
و راست صحبت کنید. یکی از بدترین عادت هایی که زن ها دارند، این است که در روابط
خود با مردها رک و راست نیستند. در پرده ی ابهام وارد گفتگو شدن و امتحان کردن او،
با پرسیدن نظراتش درباره ی مسایل دیگر، همگی از جمله این روش ها هستند. زن ها به
این دلیل این طور صحبت می کنند، زیرا که نمی خواهند ریسک کرده و نظر خودشان را
مستقیم بیان نمایند.
صحبت های مبهم، نامفهوم و سربسته درباره ی علت ناراحتیمان، یکی دیگر از این روش ها
است. به جای آن که رک باشیم و بگویی: از چه موردی ناراحت هستیم؛ تمامی این راه
کارها بسیار فریبکارانه بوده و باعث خواهد شد، مردها احساس کنند زن ها آن ها را
بازی می دهند. این موضوع بسیار آن ها را عصبانی می کند. یک بار مردی می گفت:
«هنگامی که همسرم مستقیماً نمی گوید که از چه موردی ناراحت است و همه اش «به در می
گوید تا دیوار بشنود» خیلی عصبانی می شوم. می دانم چه موردی را می خواهد بگوید، اما
روشی که بر می گزینند، باعث می شود، احساس کنم مرا احمق می پندارد، یا این قدر ساده
ام که می تواند مرا بازی بدهد. ای کاش مستقیماً می گفت: چه در سرش می گذرد.»
توصیه ی این مرد را بپذیرید.با مرد زندگیتان رک و راست باشید. بدین روش آن ها هدف
از مکالمه را خواهند فهمیدو با احساس امنیت بیشتری با شما صحبت خواهند کرد.

راز ارتباطی شماره ی۲:

مردها فرآیند تفکر را درونی کرده و فقط نتیجه ی پایانی را با شما در میان می
گذارند.
می بایست تا به حال دریافته باشید که مردها چنین آموزش دیده اند که باید تمامی جواب
ها را بدانند و ترس، عدم اطمینان و یا تردید خود را به شما نشان ندهند. نتیجه ی
چنین حالتی آن است که مردها مراحل مختلف فرآیند تفکر را درونی کرده و تا موقعی که
به نتیجه، یا راه حلی نرسیده اند، پاسخی به شما نمی دهند. به یاد دارم مردی می گفت:
«ما مردها احتیاج داریم روی مسایل کمی بیشتر تأمل کنیم. در ضمن مردها این کار را
نیز در سکوت انجام می دهند.»فراموش نکنید:
مردها راه حل مدار هستند.
مردها ترجیح می دهند، فقط هنگامی خود را ابراز کنند که پاسخ و یا راه حل را از قبل
بدانند. از آن جا که این کار را نیز در سکوت انجام می دهند، هنگامی که نظری از او
می خواهید یا راجع به رابطه تان سؤالی از او می کنید، این طور جواب می دهد:«بگذار
راجع به آن فکر کنم.» او دوست ندارد جوابی به شما بدهد که اشتباه باشد. هنگامی که
برای نوشتن این کتاب با مردها مصاحبه می کردم، همیشه در مقابل پرسش هایم کمی وقت می
خواستند، انگار که باید حتماً پاسخ درستی بدهند. این بود که سریعاً می گفتند:
«اجازه بدهید کمی راجع به آن فکر کنم.»

اشتباه هایی که زن ها مرتکب می شوند

(ما با صدای بلند فکر می کنیم!)
«از این که همسرم دهانش را باز می کنه و هرچی تو سرش می گذره را با صدای بلند بیرون
می ریزه، بدم میاد.»
«می دونید چه چیزی منو خیلی عصبانی می کنه؟ وقتی زن ها از یک یک مراحل حل مشکل، با
صدای بلند می گذرند. تمامی کارهایی که می بایست اون روز انجام بدهند را لیست می
کنند. این باعث می شه، از اتاق فرار کنم.»
نظیر این گفته را بارها در مصاحبه هایم با مردها شنیده ام. مشکل تفاوت هایی است که
بین مردها و زن ها وجود دارد. مردها «راه حل مدار» و زن ها «فرایند مدار» هستند. در
زیر تفاوت های نحوه ی گزارش اطلاعات واحد، توسط یک مرد و یک زن آورده شده است.
ببینید که چگونه اطلاعات به دو طرز کاملاً متفاوت ارائه داده می شوند:
جودی مشغول صحبت با همسرش باب می باشد:«بذار ببینم، می خوام کت و شلوارت را به خشک
شویی ببرم.البته می خواستم دیروز این کار را بکنم، اما جلسه خیلی طول کشید. چون که
فروشگاه نزدیک خشک شوییه، از اون جا سری به فروشگاه می زنم، تا ببینم می تونم
شلواری را که هفته ی پیش برات خریده بودم، پس بدم.همون شلواری که کمی پارگی داشت.
بذار ببینم شاید هم اول بتونم به فروشگاه برم، چون که این موقع روز خلوت تره و بعد
از اون به خشک شویی برم. چون این موقع روز جای پارک پیدا کردن توی پارکینگ، خیلی
مشکل تر می شه.آه، داشت یادم می رفت، به سیدنی قول دادم که شماره تلفن دکتر مو بهش
بدم، بهتره اون را جایی بنویسم.راستی دفترچه تلفنم را کجا گذاشتم؟عزیزم دفترچه ئ
منو جایی ندیدی؟ بذار ببینم؛ آخرین باری که اونو دیدم، موقعی بود که توی آشپزخانه
داشتم با تلفن حرف می زدم.»
باب مشغول صحبت با همسرش جودی است:«عزیزم امروز کمی کار دارم، بنابراین کمی دیرتر
به خونه می رسم.»
آیا شما نیز از خواندن صحبت های باب ناراحت شدید؟ اتفاقی که در این جا می افتد این
است که:
زن ها یک یک مراحل فرآیند تفکر خود را با صدای بلند طی می کنند.
ممکن است زن ها حتی متوجه نباشند که چنین رفتار می کنند. واقعیت امر آن است که جودی
حتی نمی خواست تمامی این اطلاعات را با شوهرش در میان بگذارد، اما برای او خیلی
ساده بود که برنامه روزانه اش را هنگامی که مرحله به مرحله راجع به آن فکر می کند
(با صدای بلند!)را به باب بگوید.به طوری که صدای فکر کردن خودش را هم می شنود و این
در حالی است که در تمام این مدت، باب آن جا نشسته و به این فکر می کند که مردهای
بیچاره در این گونه مواقع باید چکار کنند؟

واکنش مردها

واکنش اغلب مردها درست به مانند واکنش باب می باشد. او در حالی که آن جا نشسته پیش
خود فکر می کند:
«زن ها به راستی زیاد حرف می زنند!»
منظور واقعی مردها ازاین گفته، آن است که زن ها بیش از آن چه که مردها دوست دارند و
مایل هستند بشوند، افکار و احساسات خود را بر زبان می آورند. برای ما زن ها این
حالت کاملاً طبیعی است، در حالیکه برای مردها کمی زیادی به نظر می رسد.

«برو سر اصل مطلب!»

آیا تا به حال برایتان پیش آمده هنگامی که دارید افکار و احساسات خود را ابراز می
کنید، شوهرتان در صندلی خود «وول»بخورد و در حالی که بی صبر و کم طاقت شده به شما
بگوید: «عزیزم، میشه زودتر بری سر اصل مطلب؟»
احساس می کنید نمی خواهد به صحبت های شما گوش کند و برای احساساتتان اهمیتی قائل
نیست، اما احساس واقعی او این است که شما او را با این صحبت های طولانی شکنجه می
کنید.
شاید حال که می دانید مردها راه حل مدار هستند، بتوانید این موضوع را بهتر درک
کنید. مردها در هر مورد به دنبال «اصل مطلب» و «لب کلام» هستند. آن ها دوست دارند
احساس واقعی شما را ظرف تنها بیست و پنج کلمه یا حتی کمتر بشنوند. آن چه که مردها
نمی توانند درک کنند، این است که صرف صحبت درباره ی احساسات برای ما زن ها بخشی از
فرآیند حل و فصل آن احساسات است و این که خود صحبت کردن به ما کمک می کند، تماس و
درک بهتری از احساساتمان داشته باشیم. مردها می خواهند این فرآیند را اول در سرشان
طی کنند و بعد به نتیجه و راه حل برسند، اما زن ها فرآیند مدارتر بوده و در حین
همان صحبت کردن به راه حل می رسند.

اشتباه هایی که زن ها مرتکب می شوند

زن ها با صدای بلند از مشکلاتشان شکایت می کنند و فراموش می نمایند، بگویند: برای
یافتن راه حل چندان هم عاجز و درمانده نیستند. به همین خاطر مردها زن ها را متهم می
کنند که نق نقو هستند و زیاد از حد گله و شکایت دارند.برخی زن ها در پاره ای از
اوقات، بازی «قربانی» را انجام می دهند. مدام نق می زنند و برای تغییر شرایط زندگی،
یا حل مشکلاتشان تلاش نمی کنند و برخی دیگر مسئولیت مشکلات خود را به عهده می
گیرند. گرچه ممکن است با صدای بلند نیز از آن شکایت کنند، در حالی که مردها گله و
شکایت خود را «درون ریز»می کنند.

واکنش مردها

هنگامی که مردی شاهد است زنی افکار و احساسات منفی خود را با صدای بلند بیرون می
ریزد، نمی داند این روشی است برای تخلیه ی روحی و احساسی او. مرد حتی نمی تواند
بفهمد چگونه همسرش با همین حرف زدن در جهت حل و فصل مشکل خودش، قدم بر می دارد.
این حالت مرد را سرد کرده و باعث می شود فرض را بر این بگذارد که همسرش تا ابد به
صحبت کردن ادامه خواهد داد. چون که نمی تواند راه حلی برای مشکل خود بیابد، احساس
می کند، مسئول است مشکلش را برایش حل کند و به کمک او بشتابد.

راه حل:

۱-این راز را با همسرتان در میان بگذارید و نحوه ی تفکر با صدای بلند را که خصیصه ی
زنان است، برایش توضیح دهید و به او بگویید:او و نحوه ی تفکرش درباره ی مسایل را
نیز درک می کنید.من خود نیز این کار را کرده ام. هر بار که می خواهم با صدای بلند
فکر کنم، همسرم به من نگاه می کند و هر دو شروع به خندیدن می کنیم. منظورم این نیست
که زن ها نباید با صدای بلند فکر نمایند، اما صحبت با همسرتان در این باره می تواند
شرایط را برای هر دوی شما راحت تر کند.
۲-هنگامی که راجع به مشکلی با همسرتان صحبت می کنید، به او وقت بدهید به راه حلی
برسد.به عنوان مثال: تصور کنید با همسر خودمشغول برنامه ریزی برای تعطیلاتتان هستید
و می خواهید به این نتیجه برسید که آیا پنجشنبه شب حرکت کنید یا جمعه صبح؟
روش نادرست: «راجع به تمامی حالت های ممکن با صدای بلند فکر می کنید و مزایا و
مضرات هر یک را به تفصیل بر می شمارید و این فشار را بر روی همسرتان اعمال می کنید
که فوراً به شما جواب دهد.
روش درست: اطلاعات را با همسرتان در میان می گذارید و از او می پرسید که:«آیا دوست
داری الان راجع به آن صحبت کنیم، یا ترجیح می دهی کمی فکر کنی و جوابت را بعداً به
من بدهی؟»
این حالت به همسرتان فرصت می دهد، بدون احساس جبر و ترس از این که مبادا پاسخ غلطی
بدهد، با وقت کافی، راجع به اطلاعات داده شده تأمل کند. دادن این حق انتخاب به
همسرتان که چه وقت پاسخ دهد، در او این احساس را به وجود می آورد که آزاد است، به
علاوه از طرف شما نیز احساس کنترل و تحت فشار بودن نیز نخواهد داشت و از دستتان
عصبانی نبوده و لجبازی نخواهد کرد.
۳-وقتی می خواهید به منظور حل مشکل و یا مسئله ای ازموردی شکایت کنید، از قبل به
نامزد یا همسرتان اطلاع بدهید، تا که از قبل بداند.

راز ارتباطی شماره ی ۳:

مردها به همان راحتی و سادگی ما زن ها با احساسات خود در تماس نیستند. این عادت
همسرم مرا دیوانه کرده است. مثلاً می دانم از موضوعی ناراحت است اما وقتی از او می
پرسم که موضوع چیست، جواب می دهد، «هیچی» چرا برقراری تماس با احساساتش برای او تا
بدین اندازه مشکل است؟»
«من و نامزدم همیشه سر یک موضوع دعوا می کنیم. می خواهم راجع به رابطه مان با او
صحبت کنم اما اوهمواره سرباز می زند. تمام درونیات خود را برای او بیرون می ریزم
اما او فقط آنجا می نشیند و پاسخی نمی دهد. دست آخر سر او داد می زنم که مردی سرد و
بی احساس است و آنگاه دعوا شروع می شود.»
راز مهمی درباره ی مردها وجود دارد که می بایست بدانید: برای اغلب مردان دنیای
درونی احساسات جای عجیب و غریب و وحشتناکی است.
•دنیای احساسات برای مردان ناشناخته و ناآشنا است.اغلب مردها چنین شرطی شده اند که
در سر خود باشند، نه در قلبشان.بنابراین عادت ندارند وقت زیادی را صرف غور کردن در
احساساتشان بکنند.
به یاد داشته باشید:
انسان ها با چیزی راحت تر هستند که برایشان آشنا باشد.
همان گونه که می دانیم فرآیند اجتماعی شدن باعث شده است ما زن ها با احساسات و
عواطف آشناتر و مأنوس تر باشیم.هیچ کس دوست ندارد با کاری ناآشنا سروکله بزند.هیچ
کس دوست ندارد دست به کاری بزند که در
آن مهارتی ندارد.
به عنوان مثال چنان چه شما اعتماد به نفس و دانش و اطلاعات کافی درباره ی هنرهای
مدرن داشته باشید احتمالاً از صحبت کردن درباره ی آن با دیگران لذت خواهید برد.
چنان چه از مالیات و این طور صحبت ها سر در نمی آورید، در این رابطه اعتمادبه نفس
چندانی نداشته واز صحبت درباره ی آن نیز لذتی نخواهید برد.
از آن جا که مردان در رابطه با عواطف، اعتماد به نفس چندانی در خود احساس نمی کنند،
تعجبی نیز نیست، چنان چه از کندوکاو وغور کردن در احساساتشان آنگونه که ما زن ها
توقع داریم لذت نبرند.
•وارد شدن به دنیای احساسات و عواطف، مردها را از احساس تسلط و کنترل خارج می کند.
چنان چه مردی در کاری احساس توانایی نکند، احساس می کند از ناحیه ی آن تحت کنترل
قرار گرفته است.این به آن معناست که نه تنها کنترل اوضاع را در دست ندارد بلکه خود
تحت کنترل قرار گرفته است. این احساس مردان را می ترساند و فراری می دهد. لذا مردها
گرایش چندانی به این قبیل صحبت ها نشان نمی دهند، زیرا در آن مهارت چندانی ندارند.
تا به حال اتفاق افتاده احساس کنید چاق شده اید و بخواهید که به پیاده روی بروید یا
در یک دوره ی ورزشی اروبیک ثبت نام کنید؟ ایده جالبی به نظر نمی آید، نه؟! این به
آن دلیل است که در آن مهارت چندانی در خود احساس نمی کنید. لذا احساس می کنید
برایتان یک بار اضافی شده است. خب، به طرز مشابهی نیز مردها به هنگام صحبت درباره ی
احساسات و عواطفشان از خود مقاومت نشان می دهند. حقیتقت آن است که:
مردها مهارت چندانی در این زمینه ندارند.
بنابراین تمرینات احساسی و عاطفی نظیر صحبت کردن راجع به احساسات، بیان تردیدها و
نگرانی ها و یا حتی مطالبه ی نیازها و خواسته ها برای بسیاری از مردها درست همان
گونه که یک کوهنوردی ۵ مایلی چنان چه آمادگی لازم را نداشته باشید برای شما نیز
تنشی سنگین محسوب خواهد شد.

اشتباهات زن ها

۱-ما نا آشنایی مردها به احساسات و عواطف را به غلط به حساب لجبازی و مقاومت آن ها
می گذاریم. و آن را به خاطر بی احساس بودنشان سرزنش می کنیم.
اکثر مردهایی که با آن ها مصاحبه کرده ام از این که زن ها آن ها را به کرات بی
احساس، سرد و غیر منطقی بر چسب زده اند، عصبانی و رنجیده اند. حائز کمال اهمیت است
درک کنید، بی احساسی مردها، افسانه ای بیش نیست.
مردها درست به اندازه ی ما زن ها و حتی در برخی از موارد بسیار نیز، احساسی تر
هستند.
مردها همیشه به سادگی ما زن ها به احساساتشان دسترسی ندارند. بنابراین چنین به نظر
می رسد احساس ندارند. در حالی که حقیقت تنها این است که با احساساتشان در تماس
نیستند.بنابراین هنگامی که از نامزد یا همسرتان می پرسید: «چه احساسی داری؟»از ترس
احمق جلوه کردن یا اعتراف به این که پاسخ این سؤال را نمی داند (یا به یاد داشته
گفتن نمی دانم برای مردها بسیار مشکل است) ممکن است پاسخ گوید:«هیچی»
۲-ما انتظار داریم مردها با همان سرعت ما زن ها با احساساتشان تماس برقرار کنند.نه
همه، اما اکثر زن ها در رابطه با احساساتشان روان تر و ناطق تر از اغلب مردها
هستند.چرا که در این رابطه تمرین بیشتری داشتند. اشتباه است از نامزد یا همسرتان
انتظار داشته باشید ظرف تنها چند دقیقه از احساسات خودش سردرآورده و عواطف مدفون
شده را درک کرده و به همان راحتی شما نیز ترس ها و آسیب پذیریش را با شما در میان
بگذارد. در این جا منظورم هرگز آن نیست که مردها توانایی مهارت در بیان احساسات را
ندارند. ظرف ده سال گذشته از طریق سمینارهای مختلفم با مردهای بسیاری کار کرده ام
که به موفقیت های چشمگیری در این زمینه رسیده اند.مهارت در این زمینه برای مردها
مستلزم تمرین می باشد تا بتدریج از قید عادات بد گذشته رها شده و آن ها را باعادات
جدیدتر و سالم تری جایگزین نمایند.
۳-ما زن ها چنین فرض می کنیم که چون مردها از لحاظ فکری ناطق و گویا هستند، پس به
لحاظ احساسی نیز همین گونه خواهند بود. آیا تا به حال شده مردی موفق، تحصیل کرده،
روشنفکر و خوش صحبت را دیده باشید و فرض را بر این بگذارید که از لحاظ احساسی و
عاطفی نیز ناطق و گویا خواهد بود؟
در یک سمینار با مردی آشنا شدم که یکی از سخنرانان بود.او بسیار خوش صحبت می نمود و
با حساسیتی فوق العاده سخن وری می کرد. در ضمن بسیار نیز با سواد و در زمینه های
فلسفه و روانشناسی کاملاً مطلع به نظر می رسید. چنین مردی برای بسیاری از زن ها
جذاب و خواستنی محسوب می شود.بعد از مدتی با یکدیگر بیشتر آشنا شدیم و چشم انداز
ازدواج با این مرد برایم بسیار جالب می نمود.هر بار که با هم بیرون می رفتیم، صحبت
های فوق العاده ای درباره ی مفهوم زندگانی، بین ما ردو بدل می شد. او اشعار نغز و
زیبای زیادی می دانست، اما بعد از گذشت مدتی از آشنایی ما متوجه موضوع عجیب و غریبی
شدم. او هرگز راجع به احساساتش با من صحبت نمی کرد.عقاید و نظریات خود را راجع به
تحلیل های متفکرانه خود به من ارائه می داد، اما هرگز احساساتش را به من ابراز نمی
کرد. طولی نکشید که دریافتم برای او صحبت کردن از زبان «سرش» بسیار راحت است، اما
نمی تواند براحتی از «دل»و«قلب» خود صحبت کند.در واقع بعداً اعتراف کرد: یکی از
دلایلی که باعث شده خیلی متفکر جلوه نماید، این است که نمی خواسته با احساساتش
روبرو شود. او از دانسته هایش، به منظور سرباز زدن از احساسات و عواطفش استفاده می
کرد.
هرگز نگذارید مردهای سخنور، گویا و خوش صحبت شما را به اشتباه بیاندازند.ممکن است
در درون این قبیل مردها پسر بچه هایی بسیار ترسیده و وحشتزده وجود داشته باشند که
به سختی می توانند کوچک ترین احساسات و عواطف خود را نشان دهند.

عکس العمل مردها

هنگامی که مردها را محکوم می کنید احساساتی نیستند، آن ها احساس می نمایند، مورد
انتقاد واقع شده اند و این که زن ها نمی توانند خوب درکشان کنند و با سردشدن به
لحاظ عاطفی، از شما انتقام می گیرند و در مقابل برخورد احساسی که مطلوب شماست،
مقاومت می ورزند.نتیجه آن می شود که:
•در مقابل شما شورش می کنند.
•در مکالمه و گفتگو با شما شرکت نمی نمایند.
•از دستتان عصبانی شده و با متهم کردنتان به این که بیش ازحد احساساتی هستید، به
شما حمله می کنند.
هنگامی که مردی نسبت به احساسات واقعی خود آگاهی و اطلاع چندانی ندارد، از طرف شما
تحت فشار قرار می گیرد و سعی می کند موضوع را عوض کرده، یا با گفته هایش به شما
بتازد، تا بدین وسیله برای در تماس گرفتن با احساسات خودش کمی برای خود وقت خریداری
کرده باشد.

راه حل:

۱-احساسات و عواطف خود را به یک باره بر سر نامزد یا همسرتان نریزید و او را تحت
فشار قرار ندهید، تا سریعاً به شما پاسخ بدهد. اندکی زمان بدهید، صبورتر باشید
وواضح تر صحبت کنید.هنگامی که با یک خارجی که زبان شما را نمی داند، صحبت می
نمایید، سعی می کنید آرام تر و شمرده تر حرف بزنید، این طور نیست؟ در این جا منظورم
این نیست که می بایست به گونه ای با نامزد یا همسرتان صحبت کنید که گویی بی سواد
است، بلکه منظورم این است که کمتر عجله کرده و گفته هایتان را واضح تر بیان کنید.
بدین ترتیب همسرتان کمتر ناراحت شده و این وقت را می یابد تا با احساسات خود تماس
برقرار کند. مسئله ای نیست، چنان چه اندک زمانی به سکوت بگذرد، پس سعی نکنید این
سکوت را با کلمات پر کنید.
هنگامی که نامزد یا همسرتان ساکت است، به این معنی نیست که به شما بی توجه می باشد،
بلکه به این معناست که ذهنش مشغول پردازش اطلاعاتی شده که به او داده اید و یا این
که سعی می کند، با احساسات خود تماس برقرار کند.
روش نادرست: او را متهم نمایید که از لحاظ عاطفی و احساسی بسته و ناتوان است و این
که اصرار بورزید، مکالمه را همان جا و همان لحظه تمام کرده و به شما پاسخ بگوید.او
را تعقیب کنید، سرش داد بزنید، گریه کنید و به این خاطر که پذیرای شما نبوده و شما
را پس زده، سرزنشش کنید.
روش درست:به او بگویید، «فکر می کنم کمی زیاد صحبت کرده و تو را خسته کردم.
بنابراین بهتر است کمی به یکدیگر وقت بدهیم، تا بتوانیم راجع به احساسات خود
بیندیشیم و بعداً دوباره صحبت کنیم.دوستت دارم و مطمئنم که حتماً می توانیم این
موضوع را حل و فصل نماییم.»
۲-سعی کنید همسرتان را نوازش کرده، دست هایش را بگیرید، یا وی را در آغوش گرفته،
سرتان را روی بازوهایش بگذارید تا بتواند از «سر»خود بیرون آمده و به دل و احساسات
خود رجوع کند. این سریع ترین و در عین حال ساده ترین روشی است که شما می توانید با
استفاده از آن به مرد زندگیتان کمک کنید، تا با احساسات خود تماس برقرار کند. مرد
هاهویتشان را بیشتر از بدن خود می گیرند، پس تماس جسمانی می تواند او را از این که
تماماً منطقی، تحلیلی و استدلال گر باشد بیرون کشیده و به الگوهای احساسی تر و آسیب
پذیری سوق دهد.
هنگامی که نامزد یا همسرتان به سختی احساساتش را ابراز کرده یا به سختی به احساسات
شما گوش فرا می دهد، او را در سکوت در آغوش بگیرید.
این روش، ظرف تنها چند لحظه می تواند مکالمه ی شما را از یک نبرد
قدرت به داد و ستدی دوستانه و عاشقانه بدل سازد.

رؤیا

برچسب ها : ارتباط, با, برقراري, رازهاي, مردان



           
شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, :: 11:1
ROYA

 

بیشتر آسیب‌ها متوجه دختران است

موضوع روابط میان دختر و پسر مانند سایر روابط انسانی بر اساس عرف و هنجارهای هر
جامعه، تعریفی متفاوت با سایر جوامع دارد که این موضوع در جامعه ما به دلیل ساخت
مذهبی و سنتی و آسیب پذیری دختران در این رابطه، در اغلب موارد به ضرر دختران تمام
می‌شود و در این میان این دختر است که ارزش‌هایی را که عرف جامعه برایش مقرر کرده
است، در این رابطه به خطر می‌اندازد.

رواج شهرنشینی و زوال مفهوم محله
در این میان عوامل بسیاری باعث تغییر روابط میان دختر و پسر و قبح زدایی از این
مسئله می شود که از آن می‌توان به رواج شهرنشینی و زوال مفهوم محله اشاره کرد.
عاملی که در ساخت سنتی جوامع باعث کم بودن بروز رفتارهای غیر عرفی و نابهنجار
می‌شد، ارزشی با عنوان آبروی خانوادگی و محله‌ای افراد بود. بر این اساس مردم به
دلیل ارتباطاتی که با اطرافیان و محیط پیرامون خود داشتند، نسبت به رفتارهای آنها
حساس بودند و موضوعی با عنوان آبرو در سطح محل و میان همسایگان باعث می‌شد که
نابهنجاری‌های رفتاری با جنبه خود کنترلی شخصیت انسان‌ها روبرو شود و از این طریق
مردم به خاطر حیثیت محله‌ای خود از انجام بسیاری از رفتارهای ناشایست دوری کنند. پس
از گذار جوامع از سنت به سمت مدرنیسم و افزایش پدیده «شهرنشینی» و پس از آن «کلان
شهرنشینی» دیگر مفهوم محله به معنای سابق آن از بین رفت و جای خود را به جمع‌های
انسانی فاقد هویت گروهی داد. در چنین اجتماع‌هایی دیگر نه اثری از آبروی محلی بود و
نه مفهوم همسایگی و مردم برای انجام رفتارهای خلاف عرف با عکس‌العمل همسایگان روبرو
نمی‌شدند و اصلاً در کلان‌شهرهای جدید کسی به کسی کاری نداشت و حتی پس از سال‌ها هم
جواری، دو همسایه حتی یکدیگر را نمی‌شناختند. در همین راستا دختران و پسرانی که پیش
از این به خاطر ترس از آبرو در سطح محل ارتباط خود را نمایان نمی‌کردند و جنبه خود
کنترلی بر روابط آنها حکم فرما بود، دیگر ابایی از ارتباطات غیر مشروع خود و نمایش
دادن آن، حتی در سطح محله و همسایگان نداشتند و این موضوع باعث شد روابط میان دختر
و پسر قبح خود را از دست بدهد و به تبع آن افزایش چنین ارتباطاتی افزایش یابد.

دختران و پسرانی که پیش از این به خاطر ترس از آبرو در سطح محل ارتباط خود را
نمایان نمی‌کردند و جنبه خود کنترلی بر روابط آنها حکم فرما بود، دیگر ابایی از
ارتباطات غیر مشروع خود و نمایش دادن آن، حتی در سطح محله و همسایگان نداشتند و این
موضوع باعث شد روابط میان دختر و پسر قبح خود را از دست بدهد

آن که آسیب می‌بیند دختر است
در رابطه میان دختر و پسر در جامعه ما، این دختر است که چیزی برای از دست دادن
دارد. این ارزش از دست دادنی، هم می‌تواند آبروی دختر در میان خانواده و جمع‌های
آشنایان و در مفهوم کلی‌تر جامعه باشد و هم مسئله بکارت که حفظ آن مهم‌ترین ارزش
برای هر دختر محسوب می‌شود. از آنجا که روابط میان دختر و پسر به دلیل جاذبه‌های
عمیق جنسی که میان آنها وجود دارد در برخی از موارد به رابطه جنسی می انجامد، این
دختر است که ارزشی برای از دست دادن دارد و در این میان هیچ خطری پسران را تهدید
نمی‌کند. آمارها چندی پیش در خصوص گرایش درصد بالایی از دختران و پسران به روابط
جنسی دو سال پس از آغاز دوستی میان آنها نشان دهنده عمق این خطر در میان جوانان
است. بر این اساس با افزایش دوستی‌های دختر و پسر، خواه نا خواه روابط جنسی هم
افزایش می‌یابد و دخترانی که رابطه جنسی داشته داند در ازدواج دچار مشکل می‌شوند،
زیرا پذیرش این موضوع برای همسران آنها غیرممکن است.

گسترش فعالیت زیرزمینی عمل‌های ترمیمی
با افزایش روابط میان دختر و پسر و به تبع آن گسترش روابط جنسی میان آنها و مسئله
ازاله بکارت که در برخی از موارد برای دختران پیش می‌آید، مدتی است که مراکزی به
صورت غیر مجاز اقدام به ترمیم می‌کنند. اگرچه فعالیت این مراکز غیر قانونی است، اما
برخی از متخصصان زنان و زایمان در مطب‌های خصوصی خود و گاه در کلینیک‌ها و
بیمارستان‌ها اقدام به انجام این عمل ترمیمی می‌کنند تا دخترانی که در روابط غیر
مشروع پیش از ازدواج با مشکل روبرو شده‌اند، شرایط را برای ازدواج مهیا کنند.

راهکار
برای آنکه روابط دختر و پسر کنترل شود و جوانان به خصوص دختران به پیامدهای جبران
ناپذیر این روابط دچار نشوند، نهادهای مسئول باید به فکر باز تعریف این روابط با در
نظر گرفتن اقتضائات زمانی باشند. مسئولان باید در نظر بگیرند که راهکارهای ده‌ها
سال پیش به درد جوانان امروز کشور که در معرض طوفان برنامه‌های ماهواره‌ای و
اینترنت هستند نمی‌خورد، باید روش‌های جدیدی اندیشید تا جوانان بدانند که سیل
برنامه‌های ماهواره‌ای به چه دلیلی به سمت جوانان ما جهت داده شده است و با دور شدن
جوانان از ارزش‌های خانوادگی چه منافعی برای صاحبان سرمایه به ارمغان می‌آید.

از آنجا که روابط میان دختر و پسر به دلیل جاذبه‌های عمیق جنسی که میان آنها
وجود دارد در برخی از موارد به رابطه جنسی می انجامد، این دختر است که ارزشی برای
از دست دادن دارد و در این میان هیچ خطری پسران را تهدید نمی‌کند

نهادهای دولتی همچنین باید با آموزش روش‌های تربیتی صحیح به خانواده‌ها، راه را
بر دوری جوانان از محیط خانواده و گرایش به سمت دوستی‌های نامشروع ببندند. علاوه بر
این از آنجا که بیکاری مهم‌ترین دلیل گسترش این روابط دوستی و ازدواج نکردن در میان
جوانان است، اگر نهادهای مسئول فرصت‌های شغلی را افزایش دهند، جوانان به سمت ارضای
صحیح نیازهایشان از طریق سنت ازدواج و تشکیل خانواده می‌شوند و از روابط بی سرانجام
و دردسر ساز نیز دوری می‌کنند.

ربیشتر آسیب‌ها متوجه دختران است

موضوع روابط میان دختر و پسر مانند سایر روابط انسانی بر اساس عرف و هنجارهای هر
جامعه، تعریفی متفاوت با سایر جوامع دارد که این موضوع در جامعه ما به دلیل ساخت
مذهبی و سنتی و آسیب پذیری دختران در این رابطه، در اغلب موارد به ضرر دختران تمام
می‌شود و در این میان این دختر است که ارزش‌هایی را که عرف جامعه برایش مقرر کرده
است، در این رابطه به خطر می‌اندازد.

رواج شهرنشینی و زوال مفهوم محله
در این میان عوامل بسیاری باعث تغییر روابط میان دختر و پسر و قبح زدایی از این
مسئله می شود که از آن می‌توان به رواج شهرنشینی و زوال مفهوم محله اشاره کرد.
عاملی که در ساخت سنتی جوامع باعث کم بودن بروز رفتارهای غیر عرفی و نابهنجار
می‌شد، ارزشی با عنوان آبروی خانوادگی و محله‌ای افراد بود. بر این اساس مردم به
دلیل ارتباطاتی که با اطرافیان و محیط پیرامون خود داشتند، نسبت به رفتارهای آنها
حساس بودند و موضوعی با عنوان آبرو در سطح محل و میان همسایگان باعث می‌شد که
نابهنجاری‌های رفتاری با جنبه خود کنترلی شخصیت انسان‌ها روبرو شود و از این طریق
مردم به خاطر حیثیت محله‌ای خود از انجام بسیاری از رفتارهای ناشایست دوری کنند. پس
از گذار جوامع از سنت به سمت مدرنیسم و افزایش پدیده «شهرنشینی» و پس از آن «کلان
شهرنشینی» دیگر مفهوم محله به معنای سابق آن از بین رفت و جای خود را به جمع‌های
انسانی فاقد هویت گروهی داد. در چنین اجتماع‌هایی دیگر نه اثری از آبروی محلی بود و
نه مفهوم همسایگی و مردم برای انجام رفتارهای خلاف عرف با عکس‌العمل همسایگان روبرو
نمی‌شدند و اصلاً در کلان‌شهرهای جدید کسی به کسی کاری نداشت و حتی پس از سال‌ها هم
جواری، دو همسایه حتی یکدیگر را نمی‌شناختند. در همین راستا دختران و پسرانی که پیش
از این به خاطر ترس از آبرو در سطح محل ارتباط خود را نمایان نمی‌کردند و جنبه خود
کنترلی بر روابط آنها حکم فرما بود، دیگر ابایی از ارتباطات غیر مشروع خود و نمایش
دادن آن، حتی در سطح محله و همسایگان نداشتند و این موضوع باعث شد روابط میان دختر
و پسر قبح خود را از دست بدهد و به تبع آن افزایش چنین ارتباطاتی افزایش یابد.

دختران و پسرانی که پیش از این به خاطر ترس از آبرو در سطح محل ارتباط خود را
نمایان نمی‌کردند و جنبه خود کنترلی بر روابط آنها حکم فرما بود، دیگر ابایی از
ارتباطات غیر مشروع خود و نمایش دادن آن، حتی در سطح محله و همسایگان نداشتند و این
موضوع باعث شد روابط میان دختر و پسر قبح خود را از دست بدهد

آن که آسیب می‌بیند دختر است
در رابطه میان دختر و پسر در جامعه ما، این دختر است که چیزی برای از دست دادن
دارد. این ارزش از دست دادنی، هم می‌تواند آبروی دختر در میان خانواده و جمع‌های
آشنایان و در مفهوم کلی‌تر جامعه باشد و هم مسئله بکارت که حفظ آن مهم‌ترین ارزش
برای هر دختر محسوب می‌شود. از آنجا که روابط میان دختر و پسر به دلیل جاذبه‌های
عمیق جنسی که میان آنها وجود دارد در برخی از موارد به رابطه جنسی می انجامد، این
دختر است که ارزشی برای از دست دادن دارد و در این میان هیچ خطری پسران را تهدید
نمی‌کند. آمارها چندی پیش در خصوص گرایش درصد بالایی از دختران و پسران به روابط
جنسی دو سال پس از آغاز دوستی میان آنها نشان دهنده عمق این خطر در میان جوانان
است. بر این اساس با افزایش دوستی‌های دختر و پسر، خواه نا خواه روابط جنسی هم
افزایش می‌یابد و دخترانی که رابطه جنسی داشته داند در ازدواج دچار مشکل می‌شوند،
زیرا پذیرش این موضوع برای همسران آنها غیرممکن است.

گسترش فعالیت زیرزمینی عمل‌های ترمیمی
با افزایش روابط میان دختر و پسر و به تبع آن گسترش روابط جنسی میان آنها و مسئله
ازاله بکارت که در برخی از موارد برای دختران پیش می‌آید، مدتی است که مراکزی به
صورت غیر مجاز اقدام به ترمیم می‌کنند. اگرچه فعالیت این مراکز غیر قانونی است، اما
برخی از متخصصان زنان و زایمان در مطب‌های خصوصی خود و گاه در کلینیک‌ها و
بیمارستان‌ها اقدام به انجام این عمل ترمیمی می‌کنند تا دخترانی که در روابط غیر
مشروع پیش از ازدواج با مشکل روبرو شده‌اند، شرایط را برای ازدواج مهیا کنند.

راهکار
برای آنکه روابط دختر و پسر کنترل شود و جوانان به خصوص دختران به پیامدهای جبران
ناپذیر این روابط دچار نشوند، نهادهای مسئول باید به فکر باز تعریف این روابط با در
نظر گرفتن اقتضائات زمانی باشند. مسئولان باید در نظر بگیرند که راهکارهای ده‌ها
سال پیش به درد جوانان امروز کشور که در معرض طوفان برنامه‌های ماهواره‌ای و
اینترنت هستند نمی‌خورد، باید روش‌های جدیدی اندیشید تا جوانان بدانند که سیل
برنامه‌های ماهواره‌ای به چه دلیلی به سمت جوانان ما جهت داده شده است و با دور شدن
جوانان از ارزش‌های خانوادگی چه منافعی برای صاحبان سرمایه به ارمغان می‌آید.

از آنجا که روابط میان دختر و پسر به دلیل جاذبه‌های عمیق جنسی که میان آنها
وجود دارد در برخی از موارد به رابطه جنسی می انجامد، این دختر است که ارزشی برای
از دست دادن دارد و در این میان هیچ خطری پسران را تهدید نمی‌کند

نهادهای دولتی همچنین باید با آموزش روش‌های تربیتی صحیح به خانواده‌ها، راه را
بر دوری جوانان از محیط خانواده و گرایش به سمت دوستی‌های نامشروع ببندند. علاوه بر
این از آنجا که بیکاری مهم‌ترین دلیل گسترش این روابط دوستی و ازدواج نکردن در میان
جوانان است، اگر نهادهای مسئول فرصت‌های شغلی را افزایش دهند، جوانان به سمت ارضای
صحیح نیازهایشان از طریق سنت ازدواج و تشکیل خانواده می‌شوند و از روابط بی سرانجام
 و دردسر ساز نیز دوری می‌کنند.

رؤیا

برچسب ها : ای, با, دختران, محرمانه



           
شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, :: 10:58
ROYA

 

زندگی بر مدار نظم می‌چرخد، همان‌طور که زمین و آسمان بر نظم استوار است. اما
بعضی‌ها انگار از مدار زندگی و زمین و آسمان خارج ایستاده‌اند و هیچ ارتباطی با نظم
ندارند.
نکته مقابل نظم و ترتیب شلختگی و بی‌نظمی ‌است و به سمت هریک از دو سوی این طیف که
پیش می‌رویم با افراط یا تفریط مواجه می‌شویم.

نظم بیش از اندازه وسواس را به زندگی شما می‌آورد و بی‌نظمی‌بیش از اندازه از
شما یک شلخته واقعی می‌سازد. کافی است فقط یک هفته هر چیز را هر جایی که راحت‌تر
هستید رها کنید و آنگاه خواهید دید که این بی‌نظمی‌ها شما را یک ماه درگیر خواهد
کرد. متاسفانه واقعیت این است که گرچه همه چیز بر مدار نظم می‌چرخد اما گرایش
وسوسه‌انگیزی به سمت بی‌نظمی‌ دارد.

بنابراین اگر شما مدام نمی‌توانید دنبال مرتب کردن خانه باشید و در خانواده‌ای
زندگی می‌کنید که زن و شوهر هر دو شاغل هستید سعی کنید قوانین نظم را رعایت کنید تا
به دردسر نیفتید.

اول از همه باید برای خود یک برنامه نظم و ترتیب بچینید. اگر دیگران مثلا همسر و
فرزندان هم با شما همراهی می‌کنند که چه بهتر می‌توانید در این برنامه آنها را هم
دخیل کنید.

فرمان اول: هر چیز به جای خویش نیکوست

برای رعایت کردن این فرمان سعی کنید هر چقدر هم که خسته باشید و هر وقتی از
شبانه روز هم که باشد هر چیز را سر جای اولش برگردانید. فردا روز دیگری است و یک
عالمه کار مربوطسس به خودش را دارد پس هم‌‌اکنون به دنبال کارهای خو د باشید.

فرمان دوم: باید‌ها و نباید‌ها را از ذهن بگذرانید

وقتی در این آشفته بازار قدم می‌زنید می‌بینید که خیلی چیزها روی هم و در جاهایی
که نباید باشند انباشته شده‌اند. فهرستی از آنها تهیه کنید و دقت کنید تا تمام آنچه
دارید و آنچه برای نظم بخشیدن به موجودی لازم دارید بنویسید.

فرمان سوم: مختصر شوید

اگر در یک خانه شلوغ زندگی می‌کنید بزودی از به نظم در آوردن آن ناامید خواهید
شد. پس همین حالا تکلیف تمام چیزهایی را که می‌خواهید و آنها را که نمی‌خواهید روشن
کنید و کم کم خود را قانع کنید از شر زیادی‌ها خلاص شوید. پس شروع کنید به مختصر‌کردن
فهرست و تهیه کردن و جایگزین کردن چیزهایی که برای نظم بخشیدن مورد نیاز است. ایجاد
یک کمد دیواری، چند تا قفسه اضافه، یک جا‌‌رختخوابی، جا‌‌‌جورابی و… چیزهایی است
که می‌تواند به شما در سرو سامان یافتن کمک کند و کتاب‌ها، لباس‌ها و سی دی‌های
سرگردان را نجات بدهد.

فرمان چهارم: به سرگردانی پایان دهید

حالا که قفسه‌های نظم دهنده را آماده کرده‌اید ووسایل غیر ضروری را دور ریخته
اید برای تمام وسایلی که جای مشخصی ندارند و هر روز از یک جا سر در می‌آورند یک جای
مشخص و همیشگی پیدا کنید. این کار باعث می‌شود شما، همسرتان و فرزندان بدانند آن
وسیله را کجا پیدا کنند و پس از استفاده از آن هیچ بهانه ای برای رها کردنش نداشته
باشند.

فرمان پنجم: یک کتابدار خبره شوید

تا حالا سری به کتابخانه زده‌اید؟ مطمئن هستم که گاهی این کار را می‌کنید. اگر
نمی‌کنید، برای نظم بخشیدن به خانه‌تان هم که شده یکسری به آنجا بزنید. خصوصیت یک
کتابخانه با آن‌همه کتاب‌های متفاوت و متنوع این است که شما هر کتابی را بخواهید از
آنجا پیدا می‌کنید. کار کتابدار این است که هر کتابی که پس آورده می‌شود را
بلافاصله سر جای خودش بگذارد. کتاب‌ها بر حسب مو ضوع، حروف الفبا، نام نویسنده و
خیلی چیزهای دیگر دسته‌بندی می‌شوند تا بهترین نظم را داشته باشند.

ارتباطش را متوجه نمی‌شوید؟ حالا برایتان یک مثلا می‌زنم: وقتی کوچک بودیم
کارتون معروفی بود که در آن یک پروفسور به نام آقای ووپی در کمدش را باز می‌کرد و
تمام وسایلی که بی‌نظم و ترتیب روی هم چیده بود بیرون می‌ریخت. من این کمد آقای
ووپی را در خانه یکی از دوستانم دیده‌ام. او قفسه‌های کمدش را برداشته بود و همه
چیز را از قوطی رب گوجه فرنگی گرفته تا لباس‌های تمیز و کثیف با سرعت گلوله می‌کرد
و به زور داخل کمد می‌چپاند. ظاهر خانه اش تمیز و مرتب بود، اما هیچوقت چیزی را که
می‌خواست پیدا نمی‌کرد.

اگر چنین کمدی طبقه‌بندی می‌شد و هر طبقه وسایلی را در خود جای می‌داد که با هم
سنخیت داشتند براحتی می‌شد همه چیز را پیدا کرد. برای این کار نظم کتابخانه‌ای خیلی
به کمک شما می‌آید.

مثلا یک قفسه مخصوص لوازم صوتی و تصویری؛ کارتون‌ها یک طرف، فیلم‌ها یک طرف و
نوارهای کاست طرف دیگر.
دوربین عکاسی و فیلمبرداری هم می‌تواند جایی در یکی از قفسه‌های همان کمد قرار
بگیرد.

فرمان ششم: نظام نوین خانه را به خانواده ابلاغ کنید

اگر شما نظمی‌ پدید آورده باشید که فقط خودتان از آن سر در می‌آورید در حقیقت به
هیچ دردی نمی‌خورد. برای این‌که دیگران هم به خوبی بدانند چه چیز را کجا بگذارند و
از کجا پیدا کنند کمی‌ وقت بگذارید و همه شیشه‌های ادویه و بنشن را نامگذاری کنید و
فهرست محتویات را به در کابینت بچسبانید که برای یافتن یک چیز همه طبقات زیر و رو
نشود.

در مورد سایر کمد‌ها وقفسه‌ها نیز این کار را بکنید با این کار در واقع نظم رابه
دیگران ابلاغ کرده‌اید و برای این کار می‌توانید از آنها هم کمک بگیرید که فکر
نکنند در یک خانه نظامی‌ با دیسیپلین دیکته شده و سختگیر افتاده‌اند.

رؤیا

برچسب ها : از, براي, شش, شلختگي‌, فرمان, گريز



           
شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, :: 10:53
ROYA

بچه ها خودتونو کنترل کنید!

لطفا به مانیتور رحم کنید...

خیلی آروم!!!!

......................................

بچگی های پرنس اف پرشیاس این فک کنم :دی

اینطور نیس عایا!؟‌ 



           
چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, :: 1:57
ROYA
درباره وبلاگ


صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو ، یا دل از ماندن تو سیر شود بعد برو ، خواب دیدی که دل دست به دامان تو شد ، تو بمان خواب تو تعبیر شود بعد برو ، لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی ، تو بمان تا به یقین دیر شود بعد برو ، صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو ، یا دل از دیده ی تو سیر شود بعد برو ، تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند ، تو بمان گریه به زنجیر شود بعد برو . عرض سلام دارم خدمت دوستان گل، خیلی خوش اومدین به وبلاگ من...لحظاتتون سرشار از شادی...نظر یادتون نره ممنون از همتون `•.¸.•´ ♡ ¸.•´¸.•´¨) ¸.•*¨) (¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها



<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 207
بازدید کل : 133404
تعداد مطالب : 108
تعداد نظرات : 116
تعداد آنلاین : 1

قالب وبلاگ

گالری عکس
دریافت همین آهنگ